یلدایلدا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

یلدا کوچولو ما

یلدای خوشگل ما

یلدا جون خوشگل ما 92/8/25 به دنیا اومد و دل مامان و بابا رو شاد کرد همه ازاومدن یلدا خانوم خوشحالند.

لحظه به دنیا آمدنت

یلدا جان بابایی کارهای بیمارستان رو انجام داد و بعد اومد مغازه واست یه سبد گل بزرگ درست کرد و رفت دنبال مادر بزرگ و سریع اومدن بیمارستان. تو و مامانی رو بردن اتاق عمل آخه بریچ بودی و نچرخیده بودی البته فدای سرت ولی بیمارستان هم جیب بابایی رو خالی کرد حسابی. وقتی اومدم مامور اتاق عمل نذاشت بیام تو ولی به زور اومدم تو آخه یلدام اون تو بود خلاصه ساعت 2:55 رفتید اتاق عمل و من ساعت 3:20 خوشگل ترین موجود زمین رو دیدم که تو اون تخت شیشه ای بود بعد با آسانسور آوردیمت توی بخش من بودم و مادربزرگت خیلی خوشحال بودم البته کمی هنوز خیالم راحت راحت نبود چون مامانی توی اتاق عمل بود و کمی کار داشت تا بخیه بشه و ریکاوری بشه خلاصه بردنت تو بخش زنان با مادر...
11 آذر 1392

آزمایش غربالگری یلدا جون

مامانی قراره شنبه صبح بره آزمایش غربالگری بده البته واسه احتیاط که من حتما حتما سالم باشم اگر نه دکتر گفته نیاز نداره و من سالم سالم هستم. خلاصه بابایی و مامانی بد جور دارن سور و سات اومدن منو تدارک میبینند واقعا خجالت زده شدم. تازگیا وایرلس که بهم رسید بدون اجازه بابایی و مامانی خودم مطلب میزنم و دیگه وبلاگمو خودم آپدیت میکنم آخه بابایی و مامانی سرشون شلوغه امروز پنجشنبه طبق آزمایش ها من 16 هفتگی ام رو جشن گرفتم بابایی و مامانی دارن کم کم وسایل خونه رو میبرن تو خونه خودمون از طرف دیگه کلی کار دارن منکه سرم نمیشه چه کاراییه و همش کنجکاوم ایشالا به زودی من شبیه یه فرشته اوشمل میام تو دنیای شمااااااااااااااااااا بابایی و مام...
23 خرداد 1392

جشن تعیین جنسیت یلدا جون

دیشب یه جعبه نان شیرینی از قنادی مجلل خریدم رفتیم خونه مادر بزرگ اینا البته مادری و بعد با مامانی رفتیم پیتزا علی و شام بیرون خوردیم یه زبان و قارچ دبشخوردیم که قوی بشی و خوشگل البته من چیز برگر خوردم خلاصه هوا یدفعه طوفانی شد و باد شدید اومد ولی بعدش خیلی هوا خوب شد. ما هم کمی فیلم و عکس گرفتیم و اومدیم خونه توی راه نزدیک آپارتمانمون مامانی از چند تا گربه ترسید که دعوا میکردند . الان هم قراره بریم خونه پدر بزرگ (پدری) و یه نان شیرینی خوشمزه هم به اونا بدیم هنوز بهشون نگفتیم که بچمون دخمله خوشگله ، بفهمن کلی خوشحال میشن. حالا تا بعد
6 خرداد 1392

بالاخره مشخص شد یلدا جون تو راهه

سلام یلدای خوشگل بابایی و مامانی  فرشته کوچولوی ما امروز 5/3/92 هستش و مامانی رفته بود سونوگرافی بالاخره بعد از اینهمه مشخص شد که خودت توراه بودی. بالاخره بابایی میدونست که تویی این وبلاگ رو ساخته دیگه. اگه شد اسکن عکس سونو رو میذارم که همه بدونن چقدر خوشگلی البته بجز پسرا. الان ساعت 7 هستش مامانی از ساعت 4 توی نوبت بود که بره سونو بده. پس ما منتظریم زودی 9 ماهت بشه بیای بغل بابایی و مامانی. راستی خدارا شکر خدا گفته بود که بیش از حد سالم هستی ( و البته خوشگل و مودب و با وقار) خدا رو شکر امضا بابایی ...
5 خرداد 1392

2 ماهگی بارداری یلدا جون

سلام من و مامانی الان منتظر بارداری ٣ ماهگی یلدا جون هستیم که جنسیت اون مشخص بشه البته هنوز مشخص نیست نی نی پسر باشه یا دختر ولی اگه سالم باشه اسم وبلاگ عوض میکنیم. به هر حال این وبلاگ رو زدیم که خاطره باشه مامانی هنوز خبر نداره. در ضمن نی نی پسر باشه یا یلدا جون خیلی داره مامانی رو اذیت میکنه ویارش زیاده. خدا خیر کنه یا حق
28 فروردين 1392
1